ماجرای اسلام ستیزی در غرب که امروز به ایران ستیزی منجر شده، یکی از سناریوهای از پیش نوشته شده هالیوود است
این موضوع ریشه در نطفه هالیوود دارد. جالب اینجاست گام نخست اسلام ستیزی در سینما را «توماس ادیسون» مخترع آمریکایی با فیلم «فاطیما می رقصد» برداشت و این جریان در سال های متمادی در هالیوود ادامه پیدا کرد.
فیلم ادیسون به دوره اول اسلام ستیزی مربوط می شود. هالیوود در دوره دوم پروژه اسلام ستیزی به صورت جدی در فیلم «ال سید» چهره ضداسلامی خود را نشان داد.
ماجرای این فیلم که دوران حکمرانی مسلمانان را بر اسپانیا نشان می دهد برخلاف واقعیت های تاریخی، مسلمانان را ملتی متوحش و ستمگر نشان داده که به فکر چپاول سایر ملت ها بوده و به دشمنان آنها کمک می کنند.
نظیر فیلم «ال سید» و سایر فیلم های ضداسلامی مانند یک رشته زنجیروار همچنان ادامه پیدا می کنند و اغلب به گونه ای ساخته می شوند که در افکار عمومی جهانی تصویری تحریف آمیز از اسلام و مسلمانان ارائه می دهند.
سیر «اسلام هراسی» تقریباً از اوایل تابستان ۲۰۰۶ بدل به پروژه «ایران هراسی» شد.
با خودکفایی ایران در غنی سازی اورانیوم برای دست یابی به فن آوری صلح آمیز هسته ای این هجمه افزایش بیشتری یافت و موج ایران ستیزی در محصولات هالیوودی به شکل گسترده ای ادامه پیدا کرد.
ورود پرونده هسته ای ایران به هالیوود
هالیوود که در برابر ساختن سناریوهای پنتاگون در جهت پیش بینی ماجراجویی ها گام های اساسی برداشته است، هر رویداد میلیتاری را از چند سال قبل از حادث شدن توجیه رسانه ای می کند. مثلا آنچه در توطئه آمریکایی ۱۱ سپتامبر روی داد را در فیلم هایی مانند «دروغ های حقیقی» به کارگردانی جیمز کامرون پیش بینی کرده بود. بسیاری از تحلیل گران بعد از این رویداد فیلم «دروغ های حقیقی» را یک پیش بینی پنتاگونی به سبک و سیاق هالیوودی تشریح کردند. درباره مسئله اتمی ایران نیز فیلم های متعددی ساخته می شود و موضوع ایران هراسی در یک تقارن زمانی با دست یابی ایران به فناوری هسته ای موضوعی است که مورد علاقه پنتاگون است.
این ماجرای دنباله دار درباره موضوع اتمی ایران نخستین بار در فیلم «صلح جو» (The Peacemaker) نمایش داده شد. داستان این فیلم به دوران پسافروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باز می گردد. زمانی که چند سارق میلیتاری یک کلاهک هسته ای را از کشوری تازه استقلال یافته ربوده اند و قرار است این کلاهک اتمی را به ایران برسانند.
در واقع این نخستین فیلمی است که علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران سناریوسازی می کند. این فیلم در سال ۱۹۹۷ ساخته شده است، زمانی که کلینتون مهم ترین کرسی کاخ سفید را از آن خود کرده بود و هنوز هیچ هیاهوی دیپلماتیکی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به راه نیفتاده بود، اما پنتاگون و کسانی که بودجه این فیلم را تأمین نمودند رسماً این سناریوسازی را از پیش آغاز کردند.
البته غیر از پروژه توهم سازی درباره برنامه صلح آمیز هسته ای، دامنه ایران هراسی همچنان ادامه یافت.
نمونه بارز این جریان در قسمت هفتم سریال «آشوب» (CHAOS) با پخش یک مکالمه ضبط شده و بردن نام امام خمینی (رحمت الله علیه) و القای حضور مأمور حزب الله در کشور فرانسه شروع می شود. این چنین المان هایی که در فیلم های متعددی قابل ردیابی هستند این حس را به مخاطب غربی القا می کنند که انقلاب اسلامی ایران، منبع آشوبی جهانی است.
موج ایران هراسی در چند سال اخیر در هالیوود توسط پنتاگون همچنان حمایت می شود، نمونه متأخر دیگر پروژه ایران هراسی فیلم «غیرقابل تصور» (Unthinkable) است که داستان آن به یک آمریکایی به نام استیون آرتوریانگر برمی گردد که مدتی در ایران زندگی کرده، اسلام آورده و با زنی مسلمان ازدواج کرده است.
حال با تغییر مذهبش سه بمب هسته ای را در سه نقطه مختلف خاک ایالات متحده فعال کرده است که تا ساعاتی دیگر این بمب منفجر می شود. مأموران پس از دستگیری آرتور او را به بازجویی می سپارند تا محل اختفای بمب ها را اعتراف کند.
در نهایت پس از این که مأموران همسر آرتور را به قتل می رسانند، می توانند آرتور را به حرف آورده و محل دو بمب را کشف کنند، اما سومین بمب اتمی منفجر شده و آرتور به مقاصد تروریستی خود می رسد. این فیلم ادعا می کند که اسلام، دینی تروریستی است و منشأ و مبدا آن هم جمهوری اسلامی ایران است.
بدین ترتیب این ذهنیت به تماشاگر آمریکایی القا می شود که اگر روزی ایران به فن آوری هسته ای دست پیدا کند، قطعا ایالات متحده با یک تهاجم تروریستی مواجه خواهد شد. آنچه دردآور و قلب را می آزارد این است که کشوری همچون ایران، به لحاظ تاریخی به اثبات رسانده که هیچ گاه روحیه تهاجمی نداشته و ندارد و در ۳۰۰سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده است.
ادامه این روند ذهنیت سازی به سریال «جریکو» بازمی گردد که یک فیلم آخرالزمانی هسته ای است و نابودی ایالات متحده را به نظام مقدس منتسب می کند. این قبیل ذهنیت سازی درباره پرونده اتمی ایران به صورت فیلم و سریال همچنان ادامه دارد. نکته مهم تر این است که فیلم های فراوانی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران ساخته شده و ساخته خواهد شد.
اورشلیم؛ شمارش معکوس
با این مقدمه طولانی باید از فیلم «اورشلیم؛ شمارش معکوس» به کارگردانی «هارلرد کرانک» یاد کنیم. این فیلم براساس کتابی تحت همین عنوان به قلم «جان هگی» به تصویر درآمده که با حمایت لابی آی پک چاپ و در سراسر آمریکای شمالی منتشر شده است.
این لابی صهیونیستی به فاصله کوتاهی از انتشار این کتاب، برگردانی سینمایی از آن ساخته است. نکته جالب این است که این فیلم با وجود اکرانی مهجور به جای آنکه در شبکه نمایش خانگی ساخته شود، کمپانی سازنده بدون دریافت حق کپی رایت آن را به تمام شبکه های تلویزیونی اروپایی و آمریکایی جهان واگذار کرده است.
کلیت داستان فیلم- کتاب «اورشلیم؛ شمارش معکوس» درباره گروهی از مسلمانان ایرانی موسوم به گروه «هفت شگفت انگیز» است که می خواهند با بمب گذاری در خاک آمریکا، این کشور را نابود کنند.
این گروه در جای جای آمریکا خانه های تیمی تشکیل داده اند و از قضا همسایه کناری خانه تیمی مرکزی این گروه یک فعال حقوق بشر و دموکراسی و در عین حال بسیار معتقد به مسیحیت و پیش بینی نوسترادموس است که اغلب اوقات خود را به خواندن انجیل می گذراند.
به موازات این ماجرا، سازمان های جاسوسی آمریکا کشف کرده اند که ایران و روسیه تصمیم دارند تا با بمب های اتمی خود، آمریکا و به تبع آن اسرائیل را نابود کنند. در همین حین در آمریکا بمب گذاری هایی درحال اتفاق است.
در این اوضاع، سازمان اف بی آی نمی تواند سرنخی از این ماجرا به دست آورد، اما فعال حقوق بشر که در همسایگی تروریست ها زندگی می کند با کنجکاوی تمام سعی می کند که وارد خانه تیمی شود و پلیس را از این رویداد مطلع سازد.
طبق همین توهمات رسانه ای در این فیلم، همین گروه تروریست که منتسب به ایران نمایش داده می شود، موفق شده نماینده اسرائیل را در خاک آمریکا از میان برد، از طرفی دیگر فعال حقوق بشر با پلیس تماس می گیرد و موفق به متوقف کردن تروریست ها می شود.
مذاکرات ایران و گروه۱+۵
فیلم با چند حادثه سطحی مثل به هم ریختگی شهر با مدل آخرالزمانی آغاز می شود. داستان به رویدادهای کنونی بازمی گردد که گروه «پنج به علاوه یک» بر سر فناوری هسته ای صلح آمیز ایران به مذاکره نشسته اند، در فیلم نشان داده می شود که اسرائیل و آمریکا خواهان صلح هستند و درحین همین مذاکرات، زمانی که نماینده اسرائیل به آمریکا آمده است.
نیروهای مشترک روسی و ایرانی هفت بمب اتمی را برای انفجار به ایالات متحده آورده اند تا در نقاط مختلف آمریکا آنها را منفجر کنند تا هنگامی که آمریکا درگیر این موضوع است، روسیه و ایران اقدام به حذف اسرائیل از روی کره زمین کنند؛ «نابودی اسرائیل» در واقع به نوعی، دغدغه اصلی این فیلم به شمار می رود.
درام فیلم دقیقاً از جایی آغاز می شود که «آرلین راکول» قاچاقچی آمریکایی، هفت شگفت انگیز (هفت بمب اتمی) را به آمریکا آورده است و می خواهد این موضوع را با مأموران اف بی آی در میان بگذارد، اما در ابتدای این ملاقات توسط یکی از اعضای گروه عملیات هفت شگفت انگیز- دین تانر- کشته می شود. اما دافتری (مأمور اف بی آی) که درحال مذاکره با راکول است موفق می شود «دین تانر» را دستگیر کند.
در بخش بعدی «جک» نماینده سیا و ایو نماینده اف بی آی درباره نیک و دین تانر با فرد هدف رابطه شان که از نیروهای سابق سیا است دیدار می کنند. پدر «ایو» یکی از سران سیا به شمار می رود و در واقع یکی از افرادی است که جهت جدال برای برهم زدن معادله های آخرالزمانی در قالب جنگ دولت ها تلاش می کند.
از طرفی دیگر داده های خود فیلم به مخاطب غربی می خواهد القا کند که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد اسرائیل نابود خواهد شد.
بخش بعدی این درام مغشوش به بازجویی از نیک ترنر مرتبط می شود. او خواهری دارد که در ویرجینا زندگی می کند و اف بی آی می خواهد از طریق خواهرش اطلاعاتی درباره وی به دست آورد، اما برادر ترنر برای اینکه اطلاعاتی نصیب اف بی آی نشود خواهرش را به قتل می رساند.
در این بخش با همین اشاره به قتل خواهر، فیلم می خواهد نشان دهد تروریست ها برای رسیدن به مقصود حتی به بستگان و اطرافیان خود نیز رحم نمی کنند و تأثیر اسلام را به صورتی انحرافی و به عنوان خطر تروریسم نمایش می دهد.
فیلمی که با تصویر سازی مغشوش درنظر مردم آمریکا سعی می کند خطر ایران هراسی و اسلام هراسی را ترکیب کند و اغلب حامیان اسلام را افرادی تروریست نشان دهد و حتی سران بلندپایه سیا را تحت تأثیر آرماگدونیسم ایرانی نمایش می دهد.
در بخشی از فیلم، دافتری و ایو دو مامور اف بی آی برای بازگشایی این پرونده به سراغ دوست راکول می روند و متوجه ورود هفت بمب اتمی به داخل خاک آمریکا می شوند. سخنان نماینده اسرائیل در بخش هایی از فیلم گنجانده شده است.
این نماینده از طریق رسانه های گروهی با مردم آمریکا دغدغه هایش را در میان می گذارد، اشارات حاشیه ای اما پررنگ در سخنان نماینده اسرائیل در نوع خود نیاز به تامل بیشتری دارد.
او در این سخنان حاشیه ای به بخشی از تاریخ اشغال فلسطین می پردازد و می گوید اسرائیل هر زمان از مواضع خود عقب نشینی کرده است دچار مشکل شده و به موضوع صلح ۱۹۴۸ اشاره می کند. اشاره «نماینده خیالی دراین فیلم به عقب نشینی اشغالگران در برابر مصر بر می گردد که عامل تضعیف اسراییل شده است.
وی دراین سخنان می گوید، زمانی که در زمان ریگان از لبنان عقب نشینی کرده اند، حزب الله تشکل شد و زمانی که نیروهای اسرائیلی غزه را ترک کردند حماس به وجود آمد. درحاشیه این سخنان که به صورت برجسته ای تصویر می شود، وی عقیده ای کفرآمیز را بر زبان می آورد و می گوید «اسرائیل ۳۵۰۰ سال است که با مدیریت و نظارت خداوند اداره می شود» و ماجرای اشغالگری در قالب شرک آمیزش به خداوند نسبت داده می شود.
آنچه در این فیلم، تحت عنوان مذاکره با ایران مطرح می شود به شکل خاصی با طعنه و کاملا دو پهلو است. ضمن اینکه از داده های فیلم می توان دریافت رسما راجع به مواضع اسرائیل درباره مذاکرات اتمی ایران صحبت می شود.
این فیلم با این ذهنیت سازی غلط در نهایت به یک جمع بندی ایدئولوژیک می رسد که فوق العاده مضحک است.
در بخش های دیگری از فیلم، «ایو» به عنوان نماینده اف بی ای در «لانگ لی» ویرجینا «جک» را ملاقات می کند و از تهدیدهای جاسوسی اخیر دین و نیک می گوید، اما جک منطق و استدلال های او را زیر سوال می برد.
دو مامور اف بی آی به دوست آرلین رجوع می کنند و او به آن ها می گوید که ایران و روسیه تمدن بشری و نظم نوین جهانی را تهدید می کنند؛ روسیه چندین بمب اتمی ساخته است که این بمب ها باید درخاک ایالات متحده منفجر شوند، دانشمندان روس با همکاری ایران دست به چنین اقدامی زده اند و آرلین راکول کلاهک های اتمی را به آمریکا قاچاق می کند، اما همان طور که پیش از این توضیح داده شد توسط «تانر»، یکی از اعضای گروه عملیات «هفت شگفت انگیز» به قتل می رسد.
اشاره ای به بحران اقتصادی غرب
آنچه در متن فحوایی فیلم غالب شده، دروغ بزرگ برای ذهنیت سازی علیه برنامه اتمی ایران است. دوست راکول به دو مامور اف بی آی می گوید هدف از انفجار اتمی توسط روسیه و ایران تصویر افزایش بی ثباتی اقتصادی است، در صورتی که جهانیان بدین امر آگاه هستند که ایالات متحده از تابستان ۲۰۰۸ غوطه ور در اقیانوسی از ورشکستگی اقتصادی است.
اما مهمترین اتهامی که این فیلم به «نظام مقدس» می زند، اتهام گسترش هرج و مرج تروریستی است. آنچه دائما در این فیلم به مخاطب القا می شود این است که تنها کشور دوست آمریکا یعنی اسرائیل هم نمی تواند از این هجمه تروریستی که از جانب ایران و روسیه علیه آمریکا صورت می پذیرد بگریزد.
فیلم مدعی می شود که این به دلیل سیاست های متعادلی که ایالات متحده در پیش گرفته قدرت حمایتی اسرائیل کاسته شده است. دراین فیلم اسرائیل دائما تنها کشور حامی و دوست آمریکا معرفی می شود و پیش بینی می کند که آرماگدونیسم مطروحه در این فیلم قرار است میان دو قطب روسیه- ایران و آمریکا- اسرائیل اتفاق افتد.
مسدود شدن تنگه هرمز
حتی در فیلم این موضوع مطرح می شود که قرار است دو ناو روسی مستقر در خلیج فارس تنگه هرمز را مسدود کنند. در بخشی از دیالوگ های فیلم دوست قاچاقچی، «آرلین راکول» که خود نیز به این شغل دچار است مثل یک راهبر سیاسی به دو مأمور اف بی آی می گوید که نظم نوین جهانی در خطر است و ایران و روسیه این نظم را بر هم خواهند زد؛ این موضوع به طور مکرر در قالب دیالوگ هایی که میان دو کاراکتر رد و بدل می گردد تأکید می شود.
پندارهای آرماگدونی فیلم
در ادامه پروژه ایران هراسی این فیلم به گمانه سازی جعلی دیگری پی می بریم؛ برخی عوامل سیا بروی مکاشفات یوحنا و پیش بینی های انجیل تحقیق کرده اند و به نتایج عجیب و غریبی رسیده اند که آرماگدون به زودی محقق خواهد شد. از طرفی دیگر، تئوری پیچیده دیگری را به ترکیب آرماگدونی فیلم می افزایند.
البته در این فیلم خبری از مکاشفات یوحنا و یا به ثمر نشستن پیشگویی های نوسترداموس نیست، سناریوی تازه ای که این فیلم مطرح می کند «سناریوی جنگ ایزیکیل» است. این سناریوی جدید درباره پیشگویی های منتسب به حزقیل پیامبر (در زبان فارسی یزقل تلفظ می شود) است. در واقع تئوری دروغینی که به این پیامبر قوم یهود منتسب می شود دروغ بزرگ این فیلم برشمرده می شود.
بر اساس پیش بینی های دروغینی که به این پیامبر نسبت می دهند، «حزقیل» پیامبر، اتفاقات اخیر جهان را قرن ها قبل و به درستی پیش بینی کرده است.
براساس آنچه در اصل اقتباسی این کتاب طرح می شود، حزقیل پیامبر پیشگویی کرده است که دو قوم پارس (ایرانیان) و قوم گاگ یا راش (روسیه فعلی) با یکدیگر متحد می شوند تا اسرائیل را نابود کنند.
تئوری تراشی در این فیلم بدین گونه است که یک تقابل سیاسی را به پیامبری از قوم یهود منتسب می کند و به این توهم «ایران هراسی» صهیونیست ها تقدسی الهی می بخشد.
در صورتی که قوم یهود- نه جریان صهیون- توسط یک پادشاه ایرانی حمایت های فراوانی شده است و خودشان نیز به این مسئله اذعان دارند، حال چطور شده که پیامبری الهی که ثمره حضورش در تاریخ قوم یهود به دلیل حمایت های قوم پارس بوده، یک دعوای آخرالزمانی را بتواند پیش بینی کند؟
البته در تئوری این فیلم سعی شده که جعلیات شبه نوستراداموسی را به یک پیامبر الهی منتسب کنند.
این فیلم یک خط داستانی دارد که به توهم تروریسم سازی به شیوه آمریکایی دامن می زند.
از طرفی دیگر دو سیره منتسب به ادیان الهی به صورت جعلی، منطبق با آموزه های مسیحی- یهودی در درام این فیلم لحاظ شده است و از ترکیب این جعلیات شبه دینی که به مسیحیت و یهودیت منتسب می شود واژه ای بکار می رود که اغلب از آن با نام «سناریوی ایزیکیل» و یا «انقلاب خدا» یاد می شود.
در دنباله درام این فیلم پی خواهیم برد که «اف بی آی» هیچ اطلاعات موثقی در دست ندارد که سلاح هسته ای به آمریکا وارد شده است.
ایو و همکارش دافتری به دنبال این پرونده هستند و حین این تحقیقات و در بخش های مهم فیلم از زبان پدر ایو (که یک مقام بلند پایه سیا است) می شنویم تئوری «انقلاب خدا» (نعوذبالله) استخراج شده از انجیل، در حال اتفاق است.
در این فیلم، انقلاب خدا، سناریوی ایزیکیل و پیشگویی های حزقیل همه به صورت تئوری وار در کنار هم مطرح می شود.
آنچه در قالب دیالوگ های این فیلم و کتاب طرح می شود، واژه به واژه علیه ایران سناریوسازی می کند.
به عنوان مثال در فیلم می بینیم که سازمان سیا در مهر تروریست های مدعایی فیلم منفعل عمل می کند، اما یک گروه از داخل این سازمان تلاش می کنند تا از طریق پیشگویی های انجیل یوحنا، وقایع خاورمیانه را تحلیل کنند، و به مخاطب دیکته نمایند.
حیات اورشلیم وابستگی عمیقی با امنیت و پایداری آمریکایی دارد. در سناریوی «انقلاب خدا» قرار است میلیون ها نفر کشته شوند، آخرالزمانی با نابودی آمریکا و اسرائیل رقم می خورد در صورتی که در گره گشایی انتهایی دقیقاً مثل سریال «جریکو» متوجه می شویم ورود سلاح های هسته ای و برنامه ریزی این عملیات توسط سیا انجام شده، اما ادبیات ایران هراسی این تلقی را در مخاطب ایجاد می کند که نظام مقدس محور تمام توطئه هاست.
این فیلم براساس کتابی از جان هگی ساخته شده است. هگی و دیوید مایکل فیلیپس نگارش فیلمنامه این اثر رابرعهده داشته اند.
هگی به عنوان یکی از چهره های سرشناس «آی پک» شناخته می شود که درباره آخرالزمان و تقابل اسرائیل و ایران چندین کتاب منتشر کرده است و جزو افرادی به شمار می رود که از حامیان جنگ اسرائیل و آمریکا علیه ایران است.
اگر به عکس های هگی در این صفحه و جلد تمام کتاب هایش دقت کنیم پی به هویت افراطی و ضدایرانی وی خواهیم برد.
او با دیدگاه «آمریکا: پاسدار صلح جهانی» مجموعه کتاب هایش را به نگارش درآورده است. آمریکایی ها در مجموعه کتاب های او افراد شسته و رفته و خوش تیپی هستند که آمادگی انجام هر کاری برای برقراری صلح در کره زمین را دارند. تولید چنین فیلم هایی در راستای دامن زدن به احساسات ضدایرانی است.
این همان هدفی است که سازندگان فیلم در پی آن هستند تا نگرش جهانیان را نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و برنامه هسته ای صلح آمیزش تخریب کنند. اگر تا دیروز تروریست های اغلب آثار هالیوودی عرب زبان بودند، امروز با تولید فیلم هایی چون «اورشلیم؛ شمارش معکوس» تروریست ها فارسی صحبت می کنند و عکس محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران بر در و دیوار خانه آنها در کنار نام مقدس الله دیده می شود. آیا این یک توهین نهادینه شده و فرهنگی در مجموعه هالیوود نیست؟
,اسلام ستیزی, ايران هراسي, بررسی فیلم, تصویر فیلم Jerusalem Countdow, جدیدترین فیلم های هاليوود, دانلود فیلم Jerusalem Countdow, دانلود فیلم هاليوود, دانلود مراسم هاليوود, رسانه های آمریکایی, زیرنویس فیلم Jerusalem Countdow, صهیونیست و هاليوود, ضد ایران, ضد صهیونیست, ظهور, عکس فیلم Jerusalem Countdow, فيلم هاي ضداسلامي, فیلم ضد اسلام, فیلم ضد ایران, فیلم های آمریکایی, فیلم های روز, فیلم های شیطانی, فیلم های فراماسونری, مقالات مهدوی, نقد فیلم, نقد و بررسی سیما, هاليوود 2012
نظرات شما عزیزان: